از عادت به عادت‌هایتان بپرهیزید

از عادت به عادت‌هایتان بپرهیزید. حکایت از مثنوی معنوی مولانا- حکایت دباغ در بازار عطر فروشان

حکایت‌ها نوشته‌هایی هستند که در قالب داستان پیامی را به خواننده و شنونده خود منتقل می‌کنند. حکایتی که این دفعه برای شما انتخاب کرده‌ام حکایت «دباغ در بازار عطرفروشان» از مولاناست. این حکایت به زیبایی هرچه تمام شما را از چیزی نفی می‌کند که در بیشتر موارد منجر به شکست‌تان می‌گردد. ابتدا شما را به خوانش این حکایت دعوت می‌کنم.

 

دباغ در بازار عطرفروشان

یک روز یک نفر از بازار عطرفروشان می‌گذشت که ناگهان بر روی زمین افتاد و بیهوش شد. همه مردمی که در بازار بودند به طرف او کدویدند و هرکس به نحوی تلاش می‌کرد تا مرد را به هوش آورد. از گرفتن نبض و ماساژ دست او گرفته تا سیلی زدن بر صورت. عده‌ای کاهگل تر جلو بینی مرد گرفتند، مردی سعی داشت گلاب را نزدیک بینی‌اش بگیرد. مردم تمام تلاش خود را کردند اما هیچ‌کدام سودی نداشت و مرد به هوش نیامد که نیامد.

خبر به گوش خانواده‌اش رسید. برادر مرد تا از ماجرای بیهوش شدن برادرش در بازار عطرفروشان باخبر شد با خود گفت: «برادر من یک دباغ است که کارش پاک کردن پوست حیوانات از کثافت است و چون به بوی بد عادت کرده‌است، تحمل بوی خوب عطر را نداشته‌است و به همین علت بیهوش شده‌است». این را گفت و با سرعت کمی مدفوع سگ در آستین لباسش قرار داد و راهی بازار عطرفروشان شد. زمانی‌که رسید بر بالین برادر حاضر شد و سرش را نزدیک گوش برادر برد تا آستینش نزدیک بینی مرد قرار بگیرد و او بتواند بوی مدفوع را استشمام کند. مدت زیادی نگذشت که حال مرد خوب شد و چشمانش را باز کرد.

مردمی که دور مرد بیهوش جمع شده‌بودند و از نزدیک شاهد ماجرا بودند از کار برادر مرد تعجب کردند و او را جادوگر خواندند. زیرا به خیال آن‌ها مرد با گفته‌های برادرش به هوش آمده‌است.

 

چرا به عادت‌هایتان عادت می‌کنید؟

همان‌طور که می‌دانید برخی از کارهایی که در طول روز انجام می‌دهید به گونه‌ای برایتان به عادت تبدیل شده‌است. به عبارت دیگر شما این کارها را به صورت خودکار و بدون اینکه نیاز به تصمیم‌‌گیری داشته‌باشید، انجام می‌دهید. به طور مثال پس از برخاستن از خواب، دست و صورت‌تان را می‌شویید، قبل از خواب مسواک می‌زنید. قبل از تمام شدن بنزین ماشین‌تان به پمپ‌بنزین می‌روید و با شنیدن صدای تلفن همراهتان سریع به سراغش می‌روید و در هنگام خوردن شام، سریال محبوبتان را تماشا می‌کنید.

قبل از اینکه یک فعالیت به عادت تبدیل شود بسیار در مورد آن فکر می‌کنید، به تمام زوایای آن با دقت نگاه می‌کنید و سپس با احتیاط بسیار به آن عمل می‌کنید. اما به محض اینکه تبدیل به عادت شد و به صورت مداوم و مکرر آن را انجام دادید، دیگر به آن توجه نخواهید کرد، زیرا وظیفه انجامش را به ناخودآگاه محول کرده‌اید. شما با تبدیل شدن فعالیتی به عادت تصور می‌کنید که این عادت در آینده نیز باید به همین صورت انجام گیرد درحالی‌که چنین نیست.

آیا تا به حال در مورد درست یا غلط بودن عادت‌هایتان اندیشیده‌اید؟ عادت‌های درست و غلط خود را می‌شناسید؟ اصلاً معیار درست یا غلط بودن یک عادت چیست؟

انواع دسته‌بندی عادت‌ها

عادت‌ها براساس نوع تأثیری که در درازمدت بر روی هدف شما می‌گذارند، به سه دسته زیر تقسیم می‌شوند:

  • عادت‌ مثبت: عادت‌هایی که در طولانی مدت بر روی هدف موردنظر شما تأثیرات مثبت می‌گذارند.
  • عادت‌ منفی: عادت‌هایی که اثرات منفی بر روی هدف شما دارند.
  • عادت خنثی: این دسته از عادت‌ها هیچ‌گونه اثری بر روی هدف شما نخواهند داشت.

شما با انجام مدوام عادت‌هایتان دیگر به درست یا غلط بودن آن‌ها نمی‌اندیشید. این عدم آگاهی از عادت‌های مثبت و درست هیچ مشکلی را به وجود نخواهد آورد ولی فاجعه زمانی روی می‌دهد که شما عادت‌های بدتان را نشناسید. انجام مداوم این نوع از عادت‌ها شما را به پایین می‌کشاند به گونه‌ای که می‌توان سرچشمه تمام شکست‌ها را همین عدم شناخت عادت‌ها دانست و مولانا به خوبی این موضوع را در قالب حکایت بیان کرد‌ه‌است.

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

2 پاسخ

    1. با درود خمت شما جناب جعفری.
      همین مرور زمان باعث میشه گاهی فراموش کنیم یکی از عادت‌هایمان نادرست است. همین پایین بودن سرعت تغییرات هست که باعث میشه اصلا متوجه اثرات مخرب برخی از عادت‌هایمان نشویم.
      با تشکر از دیدگاهی که به اشتراک گذاشتید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *