نوشتن نوعی درمان است.
آن زمان که نوجوانی بیش نبودم پدرم همیشه به من میگفتند: «خاطرات روزانهات را بنویس، کارهایی که انجام میدهی، چیزهایی را که میخری، جاهایی که میروی، اخباری که میشنوی و سفرهایی که میروی همه و همه را به رشته تحریر درآور. اینکه سالها بعد دفتر خاطراتت را ورق میزنی و چیزهایی را که یادت رفته، میخوانی بسیار برایت شیرین است. اینکه به یاد میآوری فلان چیز ۱۰ سال پیش چند بودهاست و الان چند است نیز جالب است». آن سالها گوش به حرف پدرم نکردم و هیچکدام از آنها را ننوشتم. از آن جایی که بیشتر ما آدمها عادت کردهایم از تجربیات دیگران استفاده نکنیم و میخواهیم همه چیز را خودمان تجربه کنیم، من هم از این قاعده مستثنی نبودم و به همین علت از نوشتن امتناع ورزیدم. البته لازم است بگویم این عادت عدم به کارگیری تجربیات دیگران را باید اصلاح کرد که در این نوشته فرصت پرداختن به آن نیست.
الان که در دهه سوم زندگی خود پا گذاشتهام به اهمیت نوشتن و نوشتن خاطرات روزانه پی بردهام و تأثیرات این عادت خوب را میشناسم.
عادت به نوشتن
نوشتن خاطرات روزانه را به عادتی برای خودمان تبدیل کنیم چون:
- زمانی که دردها و ناراحتیهایمان را مینویسیم از شدتشان میکاهیم.
- با نوشتن میتوانیم استرس را از خود دور کنیم.
- ثبت لحظات خوب و شیرین زندگیمان، ما را سرشار از حس خوب میکند.
- میتوانیم با نوشتن، ایدههایمان را ضبط کنیم و در موقع مناسب به سراغشان بیاییم.
- وقتی با نوشتن افکارمان میتوانیم آنها را نظم دهیم.
- با بر روی کاغذ آوردن خاطرات میتوانیم از اشتباهات گذشتهمان درس بگیریم.
- میتوانیم اهدافمان را به خودمان یادآوری کنیم و به آنها دست یابیم.
- روند فکر و اندیشهمان از گذشته تا حال را به ما نشان میدهد.
- با نوشتن میتوانیم به افزایش خلاقیت خودمان کمک کنیم.
- به خودمان اجازه خواهیم داد خودمان را بازتاب کنیم.
آخرین دیدگاهها